-
تامین آموزش ابتدایی برای تمام کودکان جهان
جمعه 23 فروردین 1392 12:30
پایه های خانه علم را پی ریزی کردیم، به امید، به امید روشن شدن دریچه هایی دیگر به روی تو، کودک سرزمینم، ایران. تو را دوست دارم با عشق، نه به این خاطر که در حاشیه شهرمان هستی، به این علت که تو انسانی از این کره خاکی هستی. کمتر از 300 روز دیگر تا سال 2015 باقی مانده. آیا جهان به اهداف توسعه هزاره سوم دست یافته است؟ اهداف...
-
اطلاعیه - برای خرید خانه علم دروازه غار تهران
دوشنبه 19 فروردین 1392 23:03
خانه علم دروازه غار تهران، که به حمایت از کودکان کار ساکن این محله می پردازد، به یاری همه شما نیاز دارد. دوستان نخستین کاری که می توانیم بک نیم این است که تاجایی که می توانیم این پیام را Share کنیم تا به دست افراد نیکوکار برسد. --- قبل از هرچیز بگیم عکسی که می بینید، تصویر شادی بچه های خونه علم در جشن کارنامه در آخرین...
-
اردو
یکشنبه 11 فروردین 1392 08:54
روز جمعه9فروردین92 بچه های خوب خانه علم به همراه کودکان خانواده های تحت پوشش جمعیت همراه با اعضای جمعیت از فرهنگسرای کودک و آینده و فرهنگسرای علوم پارک کوهسنگی مشهد دیدن کردند. گروه صورتی کودکان بودند که از فرهنگسرای کودک و آینده بازدید کردند،بازی کردند و از مربی های مهربان فرهنگسرا که ضمنا بسیار علاقه مند به همکاری...
-
دنیای عجیب آدم ها
پنجشنبه 8 فروردین 1392 13:01
با وجود اینکه چندین باری است که به کوچه بچه ها میریم؛ اما هر بار برام تازگی دیگه ای داره، هر بار در این کوچه و محل، چیزهای جدیدی می بینم. انگار هر بار می خواد بهم بگه، هی شیما، اینجا یک چیزایی هست که تو تا حالا ندیدی و فراموششون کردی... و هر بار که مثل این دفعه برای دعوت به یک بازدید یا جشن میریم و مدت زمان بیشتری رو...
-
سال 92، سال "گسترش و توسعه خانه های ایرانی"
شنبه 3 فروردین 1392 12:24
جمعیت امداد دانشجویی – مردمی امام علی(ع) با تبریک آغاز سال 1392 خورشیدی به همه هموطنان عزیز، این سال را سال "گست رش و توسعه هرچه بیشتر خانه های ایرانی"، اعلام کرد. این امر به دو علت اساسی صورت می گیرد: نخست این که، وخامت فقر و فراگیری اعتیاد در حاشیه ها و محلات معضل خیز سراسر کشور ، نیاز قطعی به پایگاه های...
-
جشن بوی عید شما چه رنگ و بویی دارد؟
شنبه 26 اسفند 1391 10:23
دل می بندم، به امروز، چند روزیست که منتظر امروز هستم. دل تنگم برایتان در دنیای کودکی خودتان، در جایی که من برایتان مرز مشخص نکنم...در جایی که من کودکیتان را به یغما نبرم...و به بهانه اینکه خانواده تو آنگونه که من می خواهم نیست، به تو هر چیزی را نچسبانم...تو را دوست دارم، عاشقانه...فقط به خاطر اینکه کودکی...کودک. تو...
-
اولین لیست اعلام نیازمندی های خانه علم قله ساختمان
سهشنبه 15 اسفند 1391 23:48
دستانت را؛ نگاهت را؛ دعایت را؛ لبخند سرشار از شادیت را؛ همه را دوست دارم. حتی فکرت به ما انرژی می دهد، دوست عزیزم. اولین لیست اعلام نیازمندی های خانه علم قله ساختمان جهت تجهیز خونه شکوه و زیبایی، خونه عشق و محبت: 1)موکت 80 متر (قیمت کل: 440.000 تومان) 2)رنگ جهت دیوارها و سقف (قیمت کل: 200.000 تومان) 3)درب، 3 عدد (قیمت...
-
خانه در حال شکل گیری است (خدایا شکرت، شکر)
دوشنبه 14 اسفند 1391 20:48
کار در این خانه عشق می خواهد. ذوق می خواهد. شور می خواهد. سپاس ویژه از تمامی دوستان عزیزی که همیشه قوت قلب ما هستند. حضورتان روز به روز، لحظه به لحظه، حضور خدا ... را به ما یادآوری می کند. دوستان ما امروز در حال نصب دیوارهای گچی پیش ساخته بودند... این دیوارها بالا می روند، کودک من، به امید! به امید روزی که ما تو را در...
-
خانه ای خواهیم ساخت (نیازمندی های خانه علم)
یکشنبه 13 اسفند 1391 09:49
خانه ای خواهیم ساخت، خانه ای از جنس امید، خانه ای از جنس نور. خانه ای که دوستش داریم بی دلیل. خانه ای که عزیزش می داریم از اعماق وجود. خانه ای که گنجی گران بها خواهد شد. دست هایمان را به هم گره می کنیم تا خانه را عظمت بخشیم، حلقه ای تشکیل می شود که عزیز است و هوشیار؛ و هیچ حد و مرزی ندارد.یارانی می خواهد همسو تا آن را...
-
عشق در جهان گسترش می یابد
پنجشنبه 10 اسفند 1391 10:47
عشق در جهان گسترش می یابد، زیبایی فراگیر می شود، اگر تک تک ما با تمام وجود حضور خدا را نه در کنارمان، بلکه در ذره ذره هستی ببینیم. آفریدگار همه چیز را آفریده است، همه خوبی ها بین زمین و آسمان معلق است، دستی می خواهد تا زیبایی کهکشان را نه در آسمان، بلکه در زمین به انسان ها نشان دهد. هنگامی که به زیبایی می اندیشی، زمان...
-
دندانپزشکی با علی
پنجشنبه 10 اسفند 1391 10:46
دیشب با دیدن عکسی که مهتاب از علی با اون وضع دندون ورم کرده اش گرفته بود ناراحت شدم و با زهرا تماس گرفتم بهم گفت که شماره دکتر ل رو بهم می ده که ایشون تا چند وقت پیش که تهران بودن با جمعیت اونجا همکاری کرده بودن و الان اومدن مشهد . با دکتر ... تماس گرفتم و خودمو معرفی کردم و ماجرا رو توضیح دادم گفتن تهرانن ولی همون شب...
-
قولنامه امضا شده توی دستمان... :)
سهشنبه 1 اسفند 1391 15:03
ره آسمان درون است،پر عشق را بجنبان پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند... بالاخره این هم خانه علم ما... با قولنامه امضا شده توی دستمان... :) مبارک جمعیت امام علی و همه آنها که همیشه همراهمان بوده و هستند .
-
یک دلنوشت
شنبه 21 بهمن 1391 01:37
اول سلام به همه دوستان همراه خونمون منم اومدم با اجازه دوستان یکم بنویسم.. یکشنبه خاله شیما بهم اس ام اس داد که فردا اگه میتونم بیام خونه علم.منم که خودم تصمیم داشتم برم و از بچه ها خداحافظی کنم و باهاشون برای آخرین بار تا وقتی که دوباره بتونم بیام ببینمشون و سعادت کنارشون بودن رو پیدا کنم باشم فرصت رو قاپیدم و گفتم...
-
گزارش گروهی: ما بیکار ننشستیم
پنجشنبه 19 بهمن 1391 15:44
ما بیکار ننشستیم خونه رو درسته که بهمون اجاره ندادن و قرارداد رو لغو کردن!اما سعی کردیم با برنامه ریزی توی همون اتاقک داخل مسجد کلاس ها رو برگزار کنیم.بچه ها به دو گروه تقسیم شدن گروه اول 8تا10 و گروه دوم10تا12.روز اول (پنج شنبه 12 بهمن )خوب بود اما روز دوم (یکشنبه 15 بهمن) ب ... چه ها بنای ناسازگاری کذاشتن و گروه اول...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 بهمن 1391 23:53
به کودکتان، راههای محافظت از خود در برابر سوءاستفادههای جنسی را بیاموزید این حرفها را بهحساب خط قرمز نگذارید براساس پیماننامه جهانی حقوق کودک که ایران نیز آن را به شکل مشروط پذیرفته است، دولتها موظف هستند، کودکان را در برابر هر نوع سوءاستفاده جنسی مورد حمایت قرار دهند. یکی از راههایی که دولتها میتوانند...
-
طرح کودکان بی کتاب و خانه های علم (معرفی)
سهشنبه 3 بهمن 1391 00:18
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA کتاب کودک سرزمینم را دود برد در جهان کنونی با وسعتی که دانش بشری یافته است، تعلیم و تربیت صحیح به یکی از اساسی ترین نیازهای اجتماعات انسانی مبدل شده است؛ بنابراین بدیهی است که عدم برخورداری میلیون ها کودک از آموزش اولیه در سراسر جهان، بحران به شمار می رود. به همین جهت...
-
یه حقیقتی شیرینه یه حقیقتی تلخ!
دوشنبه 2 بهمن 1391 01:18
این که بعد از گذاشتن خبر پاهای برهنه رامین چندین نفر به ما زنگ زدن و برای ما پیام گذاشتن که میخوان برای رامین کفش بخرن، این که خیلی ها پول دادن تا برای همه بچه ها کفش بخریم، این ها حقایق زیبای خونه علم هستن! ... این که ما با اون پولها برای بچه ها کفش خریدیم هم واقعیتی دلپذیر! اما این که این بچه ها پدر و مادرهایی دارن...
-
تو خورشیدتو پیدا کردی رامین!
یکشنبه 1 بهمن 1391 21:05
فراموش میکنم که اونقدر تنها بودی که روز عملت نه پدرت بالای سرت بود نه مادرت! فراموش میکنم که پدرت بعد از یک ماه دوندگی بچه ها صبح روز عملت اونقدر نئشه بود که حتی در حد یک امضاء رضایت حاضر نبود بیاد بیمارستان! و اونقدر بچه ها رو اذیت کرده بود که یک لحظه تصمیم گرفتیم پول مواد اونروزشو بدیم تا بره خودشو بسازه تا واسه یک...
-
روز عمل رامین به روایتی دیگر
یکشنبه 1 بهمن 1391 21:02
خاطرات خوب ما: امروز کلی با هماهنگی کائنات حال کردم عمو مرتضی و اقای پلیان که رفتن دنبال پدر رامین پذیرش گفت اگه برین خدمات درمانی میتونین دفترچه بیمه براش بگیرین همون موقع زهرا اومد و باهم راه افتادیم ساعت 12ونیم بود خدمات درمانی یه فرم پر کردم یه فیش باید پرداخت میکردم بانک که رسیدم یعنی نوبت گرفتن همان و صدازدن...
-
عمل رامین
یکشنبه 1 بهمن 1391 00:31
بعد از اینکه عمو محمدرضا قرار شد بمونه شبو پیش رامین دلم نیومد اینا رو براتون نگم. امروز سر صبح با عمو محمد رضا و خاله فرزانه در خونه رامین بودیم که بهمون گفت باباش خونه نیست. نمی دونیم چرا اما وقتی رفتیم تو خونه دیدیم حال باباش از هر روز بدتره و به هیچ شکلی حاضر نمیشد بیاد و حضورش برای عمل الزامی بود. آخرش مجبور شدیم...
-
آن کودک معلم توست
سهشنبه 26 دی 1391 22:25
«آن کودکان سرطانی می میرند زیرا که هنوز کسانی هستند که عاشقانه اندک توان شبانه شان را برای عشرت طلبی های این دنیای فرسوده که می پرستند، گذاشته اند. کسانی هستند که دلخوش زر و زور بر این زمین چسبیده اند؛ کسانی هستند که خدای را تنها برای این دیجور می خوانند تا نگه دارد این سرا پرده پاره ی وهم را بر سرشان؛ آنها می خواهند...
-
جهان من هم در کنارت بمیرد
سهشنبه 26 دی 1391 22:21
در این مسیر اگه به خودت گفتی که "این کسی که این گونه مُرده، جهان من هم کنارش بمیره" دیگه خودخواهی نمی مونه... اگر دیدی یک کودکی گرسنه است و گفتی "بمیرم برات که گرسنه ای، چرا این دنیا به آخر نمیرسه؟!" این درسته... اما اگه بیای بگی "ای کودک من تو را می نوازم تا حق الناسی داده باشم و حق اللهی ادا...
-
ماجرای به تاخیر افتادن عمل رامین
دوشنبه 25 دی 1391 15:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA دیروز (چهارشنبه، 20 دی) از ساعت 11:30 تا دقیقا 1:30 تو کوچه پس کوچه ها ی محله رامین دنبال رامین و شناسنامه ی باباش بودیم. رامین دیروز عصر نوبت عمل داشت. مجرای اشک چشم راستش بسته شده. از یکشنبه نوبت گرفته بودیم براش. از صبح خانم ابراهیمی تو بیمارستان دنبال کارا ش بود.آما...
-
من در وجود این بچه ها معجزه میبینم!
یکشنبه 24 دی 1391 22:05
هر بار که میام یک چیزی برای من دارن! امروز وقتی دست و پاهای یخ زده بچه ها رو دیدم، وقتی دیدم که چطور مث پرنده های بی پناه به خاطر یه عده .... حتی تو خونه خدا هم راه ندارن!،وقتی قفل در مسجد رو و لبخند های خانم ایزدی رو از پشت شیشه دیدم... دلم میخواست بمیرم!حالم داشت از خودم برای این همه عجز و ناتوانی به هم میخورد!...
-
کلاس خانه علم در حیاط مسجد
یکشنبه 24 دی 1391 22:04
امروز طبق هماهنگی و توافق قبلی با بچه ها همگی رفتیم برای یک حرکت اعتراضی توی مسجد!صبح وقتی که رسیدیم دیدیم که بچه ها همه توی اتاقک کوچیکی که تازه توی حیاط مسجد ساخته شده کز کزدن و از سرما به هم چسبیدن!وقتی رفتیم توی اتاق و دست و پاهای کوچولو یخ زدشونو و بی حالیشونو دیدیم خونمون به جوش اومد!دیگه برای کاری که میخواستیم...
-
خانه به دوش !
جمعه 22 دی 1391 23:33
امروز (پنجشنبه 21 دی ماه 91) از اولین ثانیه ، خانوم ایزدی به شدت باهامون بد عنقی کرد (درب مسجد رو قفل زده بود و به هیچ عنوان حاضر نبود بازش کنه)! خواهش کردیم (در حد التماس) و البته با وساطت مغازه دارهای محل ، حالا ما اینهمه راه اومدیم اص ... لا هیچی ، شما دلتون میاد این بچه ها درسشون عقب بمونه؟ ؟ ؟ شنیدیم و شنیدیم از...
-
حکایت همچنان باقیست
چهارشنبه 20 دی 1391 23:36
امروز با عمو مرتضی رفتیم دنبال رامین و پدرش که ببریمش بیمارستان ُساعت ۳ نوبت عمل داشت ساعت۱۱ ما تو محله کشاورزیم از درد سر دنبال رامین گشتن تو خونه خودشونُ خونه مادربزرگش و پارک محل که بگذریم خانم ابراهیمی زنگ زد و گفت بیمارستان بدون شتاسنامه پذیرش نمی کنه با رییس بیمارستان هم حرف زده بود به هر شیوه ای که میدونستیم...
-
یک روز دیگر با رامین
سهشنبه 19 دی 1391 14:59
برداشت اول باید دیروز می بودید و رامین رو می دید، هر لحظه ای که با اون بودیم برای ما سرشار از شادی و خاطره بود.... قرار بود رامین رو به علت مشکلات تنفسی و سرماخوردگی، ببریم پیش یک متخصص اطفال تا برای عمل چشمش تاییدیه بگیریم و یک چکاپ عمومی بشه. صبح که رفتیم دنبالش با ما نیومد، گفت می خوام برم مسجد، کلاس دارم. ما مونده...
-
مبصر بازی !
دوشنبه 18 دی 1391 15:00
سه نفر از دوستان فیسبوکی به جمع معلم ها پیوستند : عمو احمد ، عمو محمدرضا و خاله هنگامه ی عزیز ................................ امروز تعداد دانش اموز ها زیادتر از همیشه بود ، به دلایل مختلف از جمله اینکه صبح رفتیم در تک تک خونه ها و صداشون کردیم، دوم اینکه دوجلسه است که بهشون دفتر دادیم و به قول خودشون بهشون مشق میدیم...
-
شماره کفش ...
دوشنبه 18 دی 1391 14:47
چند روزه قراره برای بچه ها کفش خریده بشه ، امروز خانوم ترحمی خودشون بودند ، روز هایی که خانوم ترحمی خودش هست ، بیشترِ بچه ها میان کلاس (نمی دونم چرا اینجوری هه ) ، من هم وقتی دیدم خیلی هاشون اومدند با خط کش اندازه پای بچه ها را گرفتم تا براشون کفش بخریم . بعضی هاشون که حداقل یه کفش داغون داشتند که اندازه شون بود ،...